پسرک دویده بود . پای برهنه روی گوش ماهی ها ... نه ! لخت مادرزاد رو به رویم ایستاده بود . دیگر دستش را توی دماغش نمی کرد . چه هیئت زشتی داشتم برایش با کفش های پاشنه بلند و عطر کریستین دیورم . پیرمرد سیگارش را خاموش کرد . پسرک روی گوش ماهی ها می دوید ... توی قبرستان قایق ها ... قایق کاغذیش روی آب می رفت ... من دوربین نداشتم .
سلام
وبلاگ بسیار زیبای داری
به کلبه ی درویشی ما هم سری بزن
با تشکر
به امید موفقیت شما
زیباست. سیاه سفید هم می گرفتی خوب بود.
سلام ....هی روزگار....
پسرک دویده بود . پای برهنه روی گوش ماهی ها ... نه ! لخت مادرزاد رو به رویم ایستاده بود . دیگر دستش را توی دماغش نمی کرد . چه هیئت زشتی داشتم برایش با کفش های پاشنه بلند و عطر کریستین دیورم . پیرمرد سیگارش را خاموش کرد . پسرک روی گوش ماهی ها می دوید ... توی قبرستان قایق ها ... قایق کاغذیش روی آب می رفت ... من دوربین نداشتم .
صاحباشون چطور دلشون اومد ...؟؟؟
عمر گران می گذرد . خواهی نخواهی